کتاب لغت

fa ‫فعالیت های تعطیلاتی‬   »   mr सुट्टीतील उपक्रम

‫48 [چهل و هشت]‬

‫فعالیت های تعطیلاتی‬

‫فعالیت های تعطیلاتی‬

४८ [अठ्ठेचाळीस]

48 [Aṭhṭhēcāḷīsa]

सुट्टीतील उपक्रम

suṭṭītīla upakrama

نحوه مشاهده ترجمه را انتخاب کنید:   
فارسی مراتی بازی بیشتر
‫ساحل تمیز است؟‬ समुद्रकिनारा स्वच्छ आहे का? समुद्रकिनारा स्वच्छ आहे का? 1
su-ṭ--īl---p--ra-a suṭṭītīla upakrama
‫آیا ‫می‌شود آنجا شنا کرد؟‬ आपण तिथे पोहू शकतो का? आपण तिथे पोहू शकतो का? 1
s------l- up-k--ma suṭṭītīla upakrama
‫در آنجا ‫شنا کردن خطرناک نیست؟‬ तिथे पोहणे धोकादायक तर नाही? तिथे पोहणे धोकादायक तर नाही? 1
s-mu---kin-r- ----c--------ā? samudrakinārā svaccha āhē kā?
‫آیا ‫می‌شود اینجا چتر آفتابی کرایه کرد؟‬ इथे पॅरासोल भाड्याने मिळू शकते का? इथे पॅरासोल भाड्याने मिळू शकते का? 1
s-m-d--k--ārā--v-cch- ā-ē k-? samudrakinārā svaccha āhē kā?
‫آیا ‫می‌شود اینجا صندلی راحتی کرایه کرد؟‬ इथे डेक – खुर्ची भाड्याने मिळू शकते का? इथे डेक – खुर्ची भाड्याने मिळू शकते का? 1
s----r-k--ā-ā sv--c-a āh- k-? samudrakinārā svaccha āhē kā?
‫آیا ‫می‌شود اینجا قایق کرایه کرد؟‬ इथे नाव भाड्याने मिळू शकते का? इथे नाव भाड्याने मिळू शकते का? 1
Āpa-- --th- p----śak-t--kā? Āpaṇa tithē pōhū śakatō kā?
‫دوست دارم موج سواری کنم.‬ मला सर्फिंग करायचे आहे. मला सर्फिंग करायचे आहे. 1
Ā-a-----th--p-hū--ak--ō --? Āpaṇa tithē pōhū śakatō kā?
‫دوست دارم غواصی کنم.‬ मला पाणबुड्यांसारखे पाण्याच्या खाली पोहायचे आहे. मला पाणबुड्यांसारखे पाण्याच्या खाली पोहायचे आहे. 1
Āpaṇ- -i-h- pōh- ś---t- --? Āpaṇa tithē pōhū śakatō kā?
‫دوست دارم اسکی روی آب بروم.‬ मला वॉटर स्कीईंग करायचे आहे. मला वॉटर स्कीईंग करायचे आहे. 1
T-t-ē-pōh-ṇ- d--k----a-a -ara--āh-? Tithē pōhaṇē dhōkādāyaka tara nāhī?
‫آیا ‫می‌شود تخته موج سواری کرایه کرد؟‬ सर्फ़ – बोर्ड भाड्याने मिळू शकेल का? सर्फ़ – बोर्ड भाड्याने मिळू शकेल का? 1
T-t-ē---h-ṇē d-ō-ādāyak- tar---āhī? Tithē pōhaṇē dhōkādāyaka tara nāhī?
‫آیا ‫می‌شود وسایل غواصی کرایه کرد؟‬ डाइव्हिंग उपकरण भाड्याने मिळू शकेल का? डाइव्हिंग उपकरण भाड्याने मिळू शकेल का? 1
T---ē -ō---ē----k-----ka ---a -ā--? Tithē pōhaṇē dhōkādāyaka tara nāhī?
‫آیا ‫می‌شود چوب اسکی روی آب کرایه کرد؟‬ वॉटर स्कीज भाड्याने मिळू शकेल का? वॉटर स्कीज भाड्याने मिळू शकेल का? 1
I--ē----ā-ō-- b---yā----i-ū --k--ē -ā? Ithē pĕrāsōla bhāḍyānē miḷū śakatē kā?
‫من فقط یک مبتدی هستم.‬ मला यातील साधारण माहिती आहे. मला यातील साधारण माहिती आहे. 1
Ithē --rā-ōla ---ḍ-ān- -iḷū-śa-a---kā? Ithē pĕrāsōla bhāḍyānē miḷū śakatē kā?
‫من با آن آشنایی دارم.‬ मी साधारण आहे. मी साधारण आहे. 1
Ith--pĕ-ās--- bhāḍ-ānē --ḷ---a--tē-k-? Ithē pĕrāsōla bhāḍyānē miḷū śakatē kā?
‫من در این مورد نسبتاً وارد هستم.‬ यात मी चांगला पांरगत आहे. यात मी चांगला पांरगत आहे. 1
I-hē ḍ----– --u--- b-ā----ē ---ū -a-at- kā? Ithē ḍēka – khurcī bhāḍyānē miḷū śakatē kā?
‫تله اسکی (‫بالابر اسکی) کجاست؟‬ स्की लिफ्ट कुठे आहे? स्की लिफ्ट कुठे आहे? 1
Ithē ḍ-------hu-c---hā--ān--m-ḷū ś-ka-ē-k-? Ithē ḍēka – khurcī bhāḍyānē miḷū śakatē kā?
‫تو وسایل اسکی همراه داری؟‬ तुझ्याकडे स्कीज आहेत का? तुझ्याकडे स्कीज आहेत का? 1
It----ēka – -hur-- b--ḍ-ā---m--ū---k-t---ā? Ithē ḍēka – khurcī bhāḍyānē miḷū śakatē kā?
‫کفش اسکی همراه داری؟‬ तुझ्याकडे स्की – बूट आहेत का? तुझ्याकडे स्की – बूट आहेत का? 1
I-hē nā-- b----ā-ē -i-- ś----ē --? Ithē nāva bhāḍyānē miḷū śakatē kā?

‫زبان تصویر‬

‫یک ضرب المثل آلمانی می گوید: یک عکس، گویا تر از هزار کلمه است.‬ ‫این بیان معنی است که تصویر اغلب سریع تر از گفتار درک می شود.‬ ‫تصاویر همچنین می توانند احساسات را بهتر منتقل کنند.‬ ‫به این دلیل، تبلیغات از تصاویر زیادی استفاده می کند.‬ ‫کار تصویر با گفتار متفاوت است.‬ ‫تصاویر به طور همزمان چند چیز را به ما نشان می دهند.‬ ‫این بدان معنی است که کلّ یک تصویر دارای اثر خاصی است.‬ ‫در حالی که در گفتار، واژه های بسیار بیشتری مورد نیاز است.‬ ‫اما تصویر و گفتار توأم با همدیگر هستند.‬ ‫ما به گفتار برای توصیف یک عکس نیاز داریم.‬ ‫بدین ترتیب، متون بسیاری ابتدا از طریق تصاویر قابل درک هستند.‬ ‫ارتباط بین تصویر و گفتار توسّط زبان شناسان مورد مطالعه قرار گرفته است.‬ ‫این مسئله همچنین این سئوال را مطرح می کند که آیا تصویر برای خود یک زبان محسوب می شود.‬ ‫اگر از چیزی فقط فیلم برداری شده باشد، ما می توانیم به این تصاویر نگاه کنیم.‬ ‫اما پیام این فیلم واقعی نیست.‬ ‫اگر یک تصویر خواسته باشد به عنوان گفتار عمل کند، باید واقعی باشد.‬ ‫هر چه تصویر کوتاه تر باشد، پیام آن واضح تر است.‬ ‫خطوط تصویری نمونه خوبی از این تصاویر هستند.‬ ‫خطوط تصویری نمادهای تصویری ساده و روشنی هستند.‬ ‫آنها جایگزین زبان کلامی، و نوعی از ارتباطات بصری هستند.‬ ‫برای مثال، هر کس خط تصویری "سیگار کشیدن ممنوع " را می شناسد.‬ ‫یک سیگار را در حالی که خطی از میان آن گذشته است را نشان می دهد.‬ ‫در نتیجه جهانی شدن، تصاویر حتِّی اهمّیت بیشتری یافته اند.‬ ‫شما همچنین می توانید زبان تصویر را مطالعه کنید.‬ ‫بر خلاف تصوّر، خط تصویری در سراسر جهان قابل درک نیست.‬ ‫زیرا فرهنگ بر درک ما از تصاویر تاثیر می گذارد.‬ ‫آنچه ما می بینیم بستگی به عوامل مختلف بسیاری دارد.‬ ‫بنابراین برخی از مردم سیگار را فقط به صورت خطوط تاریک می بینند.‬