کتاب لغت

fa ‫زمان گذشته ی افعال معین 1‬   »   ko 조동사의 과거형 1

‫87 [هشتاد و هفت]‬

‫زمان گذشته ی افعال معین 1‬

‫زمان گذشته ی افعال معین 1‬

87 [여든일곱]

87 [yeodeun-ilgob]

조동사의 과거형 1

jodongsaui gwageohyeong 1

نحوه مشاهده ترجمه را انتخاب کنید:   
فارسی زبان کره‌ای بازی بیشتر
‫ما باید به گلها آب می‌دادیم.‬ 우리는 꽃에 물을 줘야만 했어요. 우리는 꽃에 물을 줘야만 했어요. 1
j----g---i----ge----o---1 jodongsaui gwageohyeong 1
‫ما باید آپارتمان را تمیز می‌کردیم.‬ 우리는 아파트를 청소해야만 했어요. 우리는 아파트를 청소해야만 했어요. 1
jod-n--a---g-----hy---g 1 jodongsaui gwageohyeong 1
‫ما باید ظرفها را می‌شستیم.‬ 우리는 설거지를 해야 했어요. 우리는 설거지를 해야 했어요. 1
u--ne-n ---c-----u--eu--j---am-- ha-ss--o-o. ulineun kkoch-e mul-eul jwoyaman haess-eoyo.
‫آیا شما مجبور بودید صورت حساب را پرداخت کنید؟‬ 당신은 청구서를 지불해야 했어요? 당신은 청구서를 지불해야 했어요? 1
ul-ne-n--k----e-m-l--u--j--ya--n -aess----o. ulineun kkoch-e mul-eul jwoyaman haess-eoyo.
‫آیا شما مجبور بودید ورودی را پرداخت کنید؟‬ 당신은 입장료를 내야 했어요? 당신은 입장료를 내야 했어요? 1
u-in-u----oc--e-m-l-e-l-j-o-a-a- hae---eoyo. ulineun kkoch-e mul-eul jwoyaman haess-eoyo.
‫آیا شما مجبور بودید جریمه را پرداخت کنید؟‬ 당신은 벌금을 내야 했어요? 당신은 벌금을 내야 했어요? 1
u-i-e-n -pate---ul -heong---a---ma- h---s--o--. ulineun apateuleul cheongsohaeyaman haess-eoyo.
‫کی باید خداحافظی می‌کرد؟‬ 누가 이별을 해야 했어요? 누가 이별을 해야 했어요? 1
u--n--- ap--e-l-ul -heo-gsoh-e-aman ha--s-eoy-. ulineun apateuleul cheongsohaeyaman haess-eoyo.
‫کی باید زود به خانه می‌رفت؟‬ 누가 일찍 집에 가야 했어요? 누가 일찍 집에 가야 했어요? 1
u-i-----apateu-eul-c-eong-o--e--m-- h--ss-e-y-. ulineun apateuleul cheongsohaeyaman haess-eoyo.
‫کی باید با قطار می‌رفت؟‬ 누가 기차를 타야 했어요? 누가 기차를 타야 했어요? 1
uli-eun--e-l--o--l-u---ae-a --e---e-y-. ulineun seolgeojileul haeya haess-eoyo.
‫ما نمی‌خواستیم زیاد بمانیم.‬ 우리는 오래 머물고 싶지 않았어요. 우리는 오래 머물고 싶지 않았어요. 1
uline------l-eoj---ul h-------e-s--o-o. ulineun seolgeojileul haeya haess-eoyo.
‫ما نمی‌خواستیم چیزی بنوشیم.‬ 우리는 아무것도 마시고 싶지 않았어요. 우리는 아무것도 마시고 싶지 않았어요. 1
ul----n-s-o-g-o----ul-ha-ya-ha--s--oyo. ulineun seolgeojileul haeya haess-eoyo.
‫ما نمی‌خواستیم مزاحم بشویم.‬ 우리는 당신을 방해하고 싶지 않았어요. 우리는 당신을 방해하고 싶지 않았어요. 1
da-g------n -h-o-g--u-eo-e-l-j-bu-------ha-s---oyo? dangsin-eun cheong-guseoleul jibulhaeya haess-eoyo?
‫من فقط می‌خواستم تلفن کنم.‬ 저는 다만 전화하고 싶었어요. 저는 다만 전화하고 싶었어요. 1
dan-sin-eun--h--------e-l-ul ji--lhaeya-ha------yo? dangsin-eun cheong-guseoleul jibulhaeya haess-eoyo?
‫من می‌خواستم تاکسی سفارش بدهم.‬ 저는 다만 택시를 부르고 싶었어요. 저는 다만 택시를 부르고 싶었어요. 1
dang--n-eun---e--g---s-ole-l -----hae------ss-----? dangsin-eun cheong-guseoleul jibulhaeya haess-eoyo?
‫چون می‌خواستم به خانه بروم.‬ 사실 저는 집에 가고 싶었어요. 사실 저는 집에 가고 싶었어요. 1
d-ng----eu- i---ng-----u- ---y----e-s-e---? dangsin-eun ibjanglyoleul naeya haess-eoyo?
‫من فکر کردم تو می‌خواستی به همسرت تلفن کنی.‬ 저는 당신이 당신 아내에게 전화하고 싶은 줄 알았어요. 저는 당신이 당신 아내에게 전화하고 싶은 줄 알았어요. 1
dang----eu- -b-an---ole-l--a--- ------e---? dangsin-eun ibjanglyoleul naeya haess-eoyo?
‫من فکر کردم تو می‌خواستی به اطلاعات تلفن کنی.‬ 저는 당신이 안내소에 전화하고 싶은 줄 알았어요. 저는 당신이 안내소에 전화하고 싶은 줄 알았어요. 1
dang-in-e-n ib-a--l-o--u- --ey- ------e-yo? dangsin-eun ibjanglyoleul naeya haess-eoyo?
‫من فکر کردم تو می‌خواستی پیتزا سفارش بدهی.‬ 저는 당신이 피자를 주문하고 싶은 줄 알았어요. 저는 당신이 피자를 주문하고 싶은 줄 알았어요. 1
da-g--n-eu----o-geu--e-- --e---h-----e--o? dangsin-eun beolgeum-eul naeya haess-eoyo?

‫حروف بزرگ، احساسات بزرگ‬

‫تبلیغات از تصاویر زیادی استفاده می کند.‬ ‫تصاویر امیال خاص را بیدار می کند.‬ ‫ما به تصویر طولانی تر و با توجّه تر از حروف نگاه می کنیم.‬ ‫در نتیجه، ما تبلیغات را با عکس بهتر به یاد می آوریم.‬ ‫تصاویر نیز واکنش های قوی عاطفی ایجاد می کنند.‬ ‫مغز تصاویر را بسیار سریع تشخیص می دهد.‬ ‫مغز بلافاصله، آنچه را که در تصویر می توان دید را می داند .‬ ‫حرف با تصویر متفاوت عمل می کند.‬ ‫آنها شخصیت های انتزاعی هستند.‬ ‫بنابراین، مغز ما نسبت به حروف آهسته تر از تصویر واکنش نشان می دهد.‬ ‫اوّل، باید معنای کلمه را درک کند.‬ ‫ممکن است گفته شود که علائم باید بدر بخش از زبان مغز ترجمه شود.‬ ‫ولی احساسات را می توان با استفاده از حروف نیز تحریک کرد.‬ ‫ولی متن آن باید بسیار طولانی باشد.‬ ‫مطالعات نشان می دهد که حروف بزرگ اثر بیشتری دارند.‬ ‫حروف بزرگ نه تنها بیشتر از حروف کوچک قابل مشاهده هستند.‬ ‫آنها همچنین یک واکنش احساسی قوی تری ایجاد می کنند.‬ ‫این در مورد احساسات مثبت و منفی هم صادق است.‬ ‫اندازه چیزها همیشه برای انسان مهم بوده است.‬ ‫انسان باید به سرعت در برابر خطر واکنش نشان دهد.‬ ‫و هنگامی که چیزی بسیار بزرگ است، کاملا نزدیک حس می شود!‬ ‫بنابراین، قابل فهم است که تصاویر بزرگ واکنش های قوی ایجاد می کنند.‬ ‫امّا چگونه به حروف بزرگ واکنش نشان می دهیم زیاد روشن نیست.‬ ‫حروف در واقع علامتی برای مغز نیستند.‬ ‫با وجود این، مغز وقتی حروف درشت را می بنید فعّالیت بیشتری از خود نشان می دهد.‬ ‫این نتیجه برای دانشمندان بسیار جالب است.‬ ‫این امر نشان می دهد که چگونه حروف برای ما اهمیّت پیدا کرده اند.‬ ‫مغز ما به نوعی آموخته است که چگونه به نوشته واکنش نشان دهد.‬