لغت
یادگیری افعال – انگلیسی (US)

turn off
She turns off the electricity.
خاموش کردن
او برق را خاموش میکند.

serve
The chef is serving us himself today.
خدمت کردن
آشپز امروز خودش به ما خدمت میکند.

be eliminated
Many positions will soon be eliminated in this company.
حذف شدن
بسیاری از مواقع به زودی در این شرکت حذف خواهند شد.

deliver
The delivery person is bringing the food.
تحویل دادن
فرد تحویل کننده غذا را میآورد.

answer
The student answers the question.
جواب دادن
دانشآموز به سوال جواب میدهد.

name
How many countries can you name?
نام بردن
چند کشور میتوانی نام ببری؟

pull out
Weeds need to be pulled out.
بیرون کشیدن
علفهای هرز باید بیرون کشیده شوند.

look like
What do you look like?
شبیه بودن
تو شبیه چه چیزی هستی؟

trade
People trade in used furniture.
معامله کردن
مردم با مبلمان استفاده شده معامله میکنند.

work
The motorcycle is broken; it no longer works.
کار کردن
موتورسیکلت خراب است؛ دیگر کار نمیکند.

need
You need a jack to change a tire.
نیاز داشتن
تو برای تغییر تایر به یک وینچ نیاز داری.
