لغت
یادگیری افعال – انگلیسی (US)

pass
Time sometimes passes slowly.
گذشتن
گاهی وقتها زمان به آرامی میگذرد.

guide
This device guides us the way.
راهنمایی کردن
این دستگاه ما را راهنمایی میکند.

carry
They carry their children on their backs.
حمل کردن
آنها فرزندان خود را روی پشتشان حمل میکنند.

run away
Some kids run away from home.
فرار کردن
بعضی بچهها از خانه فرار میکنند.

cut to size
The fabric is being cut to size.
برش زدن به اندازه
پارچه به اندازه برش زده میشود.

consume
This device measures how much we consume.
مصرف کردن
این دستگاه میزان مصرف ما را اندازهگیری میکند.

do
You should have done that an hour ago!
انجام دادن
شما باید آن کار را یک ساعت پیش انجام میدادید!

take apart
Our son takes everything apart!
باز کردن
پسرمان همه چیزها را باز میکند!

trust
We all trust each other.
اعتماد کردن
ما همه به یکدیگر اعتماد داریم.

clean
The worker is cleaning the window.
تمیز کردن
کارگر پنجره را تمیز میکند.

find one’s way
I can find my way well in a labyrinth.
راه یافتن
من میتوانم خوب در یک هزارتو مسیر بیابم.
