لغت
یادگیری افعال – انگلیسی (UK)

lead
He enjoys leading a team.
رهبری کردن
او از رهبری یک تیم لذت میبرد.

take care
Our son takes very good care of his new car.
مراقبت کردن
پسرمان از ماشین جدیدش خیلی خوب مراقبت میکند.

get along
End your fight and finally get along!
سازگار شدن
دعوات خود را پایان دهید و سرانجام با هم سازگار شوید!

look
Everyone is looking at their phones.
نگاه کردن
همه به تلفنهای خود نگاه میکنند.

speak
One should not speak too loudly in the cinema.
صحبت کردن
کسی نباید در سینما خیلی بلند صحبت کند.

stop
The woman stops a car.
توقف کردن
زن یک ماشین را متوقف میکند.

open
The child is opening his gift.
باز کردن
کودک هدیهاش را باز میکند.

see again
They finally see each other again.
دوباره دیدن
آنها سرانجام یکدیگر را دوباره میبینند.

kill
I will kill the fly!
کُشتن
من مگس را خواهم کُشت!

make progress
Snails only make slow progress.
پیشرفت کردن
حلزونها فقط به آهستگی پیشرفت میکنند.

work on
He has to work on all these files.
کار کردن روی
او باید روی تمام این پروندهها کار کند.
