لغت
یادگیری افعال – انگلیسی (UK)

prepare
She is preparing a cake.
آماده کردن
او یک کیک آماده میکند.

own
I own a red sports car.
مالک بودن
من یک ماشین اسپرت قرمز دارم.

clean
She cleans the kitchen.
تمیز کردن
او آشپزخانه را تمیز میکند.

demand
He demanded compensation from the person he had an accident with.
خواستن
او از شخصی که با او تصادف کرده است ، خسارت خواسته است.

confirm
She could confirm the good news to her husband.
تأیید کردن
او توانست خبر خوب را به شوهرش تأیید کند.

remove
The excavator is removing the soil.
برداشتن
بیل ماشین خاک را دارد میبرد.

call back
Please call me back tomorrow.
باز زنگ زدن
لطفاً فردا به من باز زنگ بزنید.

set
The date is being set.
تعیین کردن
تاریخ در حال تعیین شدن است.

turn off
She turns off the alarm clock.
خاموش کردن
او ساعت زنگدار را خاموش میکند.

update
Nowadays, you have to constantly update your knowledge.
بهروز کردن
امروزه باید دانش خود را بهطور مداوم بهروز کنید.

take out
I take the bills out of my wallet.
بیرون آوردن
من قبضها را از کیف پولم بیرون میآورم.
