لغت
یادگیری افعال – انگلیسی (UK)

give birth
She will give birth soon.
زایمان کردن
او به زودی زایمان میکند.

comment
He comments on politics every day.
نظر دادن
او هر روز در مورد سیاست نظر میدهد.

carry away
The garbage truck carries away our garbage.
دور انداختن
کامیون زباله آشغال ما را دور میاندازد.

give
The father wants to give his son some extra money.
دادن
پدر میخواهد به پسرش پول اضافی بدهد.

receive
I can receive very fast internet.
دریافت کردن
من میتوانم اینترنت بسیار سریعی دریافت کنم.

find out
My son always finds out everything.
متوجه شدن
پسر من همیشه همه چیز را متوجه میشود.

pay attention
One must pay attention to the road signs.
توجه کردن
باید به علایم جاده توجه کرد.

marry
Minors are not allowed to be married.
ازدواج کردن
کودکان اجازه ازدواج ندارند.

report
She reports the scandal to her friend.
گزارش دادن
او اسکندال را به دوستش گزارش داد.

travel
He likes to travel and has seen many countries.
سفر کردن
او دوست دارد سفر کند و بسیاری از کشورها را دیده است.

marry
The couple has just gotten married.
ازدواج کردن
این زوج تازه ازدواج کردهاند.
