لغت
افریکانس – تمرین افعال

متوجه شدن
پسر من همیشه همه چیز را متوجه میشود.

دانستن
بچهها خیلی کنجکاو هستند و الان زیاد میدانند.

دست نزدن
طبیعت دست نزده ماند.

احساس کردن
او اغلب احساس تنهایی میکند.

انتظار کشیدن
ما هنوز باید یک ماه صبر کنیم.

فشار دادن
او دکمه را فشار میدهد.

غلبه کردن
ورزشکاران بر آبشار غلبه کردند.

اتفاق افتادن
آیا در تصادف کاری به او افتاده است؟

وارد کردن
نباید چیزا به خانه بیاوریم.

مقایسه کردن
آنها ارقام خود را با یکدیگر مقایسه میکنند.

خودداری کردن
نمیتوانم پول زیادی خرج کنم؛ باید خودداری کنم.
