لغت
بلاروسی – تمرین افعال

پیدا کردن
او در خود را باز پیدا کرد.

پیچیدن به
آنها به یکدیگر پیچیدهاند.

باید
او باید از اینجا پیاده شود.

بیرون رفتن
بچهها سرانجام میخواهند بیرون بروند.

بیرون کشیدن
علفهای هرز باید بیرون کشیده شوند.

کمک کردن
آتشنشانان سریعاً کمک کردند.

مصرف کردن
او یک قطعه کیک مصرف میکند.

بحران کردن
همکاران مشکل را بحران میکنند.

فهمیدن
من نمیتوانم شما را بفهمم!

جرات کردن
آنها جرات پریدن از هواپیما را داشتند.

سپردن
صاحبها سگهایشان را برای پیادهروی به من میسپارند.
