لغت
بنگالی – تمرین افعال

آسان بودن
سواری بر موج برای او آسان است.

همراه شدن
الان همراه شو!

پوشاندن
او موهای خود را میپوشاند.

توقف کردن
پلیسزن ماشین را متوقف میکند.

مجازات کردن
او دخترش را مجازات کرد.

سفر کردن
او دوست دارد سفر کند و بسیاری از کشورها را دیده است.

فریاد زدن
اگر میخواهید شنیده شوید، باید پیام خود را به طور بلند فریاد بزنید.

خش خش کردن
برگها زیر پاهای من خش خش میکنند.

برگشتن
او نمیتواند به تنهایی برگردد.

اتفاق افتادن
در خواب چیزهای عجیبی اتفاق میافتد.

بالا رفتن
او بالا پلهها میرود.
