لغت

بنگالی – تمرین افعال

cms/verbs-webp/26758664.webp
ذخیره کردن
بچه‌های من پول خودشان را ذخیره کرده‌اند.
cms/verbs-webp/27564235.webp
کار کردن روی
او باید روی تمام این پرونده‌ها کار کند.
cms/verbs-webp/116233676.webp
آموزش دادن
او جغرافیا می‌آموزد.
cms/verbs-webp/82811531.webp
سیگار کشیدن
او یک پیپ سیگار می‌کشد.
cms/verbs-webp/110347738.webp
شاد کردن
گل باعث شادی طرفداران فوتبال آلمان شده است.
cms/verbs-webp/91643527.webp
گیر کردن
من گیر کرده‌ام و راهی برای خروج پیدا نمی‌کنم.
cms/verbs-webp/96391881.webp
گرفتن
او چند هدیه گرفت.
cms/verbs-webp/63457415.webp
ساده کردن
شما باید چیزهای پیچیده را برای کودکان ساده کنید.
cms/verbs-webp/118868318.webp
دوست داشتن
او شکلات را بیش از سبزیجات دوست دارد.
cms/verbs-webp/112408678.webp
دعوت کردن
ما شما را به مهمانی شب سال نو دعوت می‌کنیم.
cms/verbs-webp/112444566.webp
با کسی حرف زدن
کسی باید با او حرف بزند؛ او خیلی تنها است.
cms/verbs-webp/101938684.webp
انجام دادن
او تعمیرات را انجام می‌دهد.