لغت
بوسنیایی – تمرین افعال

خش خش کردن
برگها زیر پاهای من خش خش میکنند.

دلتنگ شدن
او به دوست دخترش خیلی دلتنگ است.

نگاه کردن
او از دوربین نگاه میکند.

به خوبی دیدن
من با عینک جدیدم همه چیز را به خوبی میبینم.

گرفتن
او به طور مخفیانه پول از او گرفت.

قرار گذاشتن
دوست من امروز من را قرار گذاشت.

در اختیار داشتن
کودکان فقط پول جیبی را در اختیار دارند.

فراهم کردن
صندلیهای ساحلی برای تعطیلاتگردان فراهم شده است.

تاثیر گذاردن
خود را تحت تاثیر دیگران قرار ندهید!

کار کردن برای
او سخت کار کرد برای نمرات خوبش.

سپردن
صاحبها سگهایشان را برای پیادهروی به من میسپارند.
