لغت
دانمارکی – تمرین افعال

برگشتن
او نمیتواند به تنهایی برگردد.

دویدن
او هر صبح روی ساحل میدود.

پرداخت کردن
او با کارت اعتباری پرداخت کرد.

بالا آوردن
او بسته را به طرف پلهها میبرد.

خش خش کردن
برگها زیر پاهای من خش خش میکنند.

باز کردن
جشنواره با آتشبازی آغاز شد.

زدن
دوچرخهسوار زده شد.

زنگ زدن
او فقط در وقت ناهار میتواند زنگ بزند.

رهبری کردن
او از رهبری یک تیم لذت میبرد.

فهمیدن
نمیتوان همه چیزها در مورد کامپیوترها را فهمید.

بهروز کردن
امروزه باید دانش خود را بهطور مداوم بهروز کنید.
