لغت
فنلاندی – تمرین افعال

توضیح دادن
او به او توضیح میدهد چگونه دستگاه کار میکند.

پوشاندن
او صورت خود را میپوشاند.

تمیز کردن
او آشپزخانه را تمیز میکند.

مخلوط کردن
چندین مواد خوراکی نیاز دارند تا مخلوط شوند.

بالا کشیدن
هلیکوپتر دو مرد را بالا میکشد.

آوردن
سگ توپ را از آب میآورد.

شاد کردن
گل باعث شادی طرفداران فوتبال آلمان شده است.

به خوبی دیدن
من با عینک جدیدم همه چیز را به خوبی میبینم.

برداشتن
او چیزی را از روی زمین میبرد.

ترجیح دادن
دختر ما کتاب نمیخواند؛ او تلفن خود را ترجیح میدهد.

اخراج کردن
رئیس او را اخراج کرده است.
