لغت

فنلاندی – تمرین افعال

cms/verbs-webp/41918279.webp
فرار کردن
پسرم می‌خواست از خانه فرار کند.
cms/verbs-webp/103992381.webp
پیدا کردن
او در خود را باز پیدا کرد.
cms/verbs-webp/104907640.webp
جمع کردن
کودک از مهدکودک جمع می‌شود.
cms/verbs-webp/117284953.webp
انتخاب کردن
او یک عینک آفتابی جدید انتخاب می‌کند.
cms/verbs-webp/77572541.webp
برداشتن
صنعت‌گر کاشی‌های قدیمی را برداشت.
cms/verbs-webp/107852800.webp
نگاه کردن
او از دوربین نگاه می‌کند.
cms/verbs-webp/120282615.webp
سرمایه‌گذاری کردن
ما باید پول خود را در کجا سرمایه‌گذاری کنیم؟
cms/verbs-webp/91820647.webp
برداشتن
او چیزی از یخچال بر می‌دارد.
cms/verbs-webp/33599908.webp
خدمت کردن
سگ‌ها دوست دارند به صاحبان خود خدمت کنند.
cms/verbs-webp/118765727.webp
بار آوردن
کار دفتری به او زیاد بار می‌آورد.
cms/verbs-webp/118826642.webp
توضیح دادن
پدربزرگ به نوه‌اش دنیا را توضیح می‌دهد.
cms/verbs-webp/92145325.webp
نگاه کردن
او از یک سوراخ نگاه می‌کند.