لغت
زبان مقدونی – تمرین افعال

لال کردن
آن مفاجأت او را لال میکند.

فرستادن
من به شما یک نامه میفرستم.

زایمان کردن
او به زودی زایمان میکند.

مخلوط کردن
او یک آب میوه مخلوط میکند.

خداحافظی کردن
زن خداحافظی میکند.

کار کردن
موتورسیکلت خراب است؛ دیگر کار نمیکند.

جمع کردن
ما باید تمام سیبها را جمع کنیم.

نوشیدن
گاوها آب را از رودخانه مینوشند.

زنگ زدن
دختر دارد به دوستش زنگ میزند.

خش خش کردن
برگها زیر پاهای من خش خش میکنند.

برداشتن
صنعتگر کاشیهای قدیمی را برداشت.
