understreke
Han understreket uttalelsen sin.
زیر خط کشیدن
او بیانیه خود را زیر خط کشید.
gifte seg
Mindreårige har ikke lov til å gifte seg.
ازدواج کردن
کودکان اجازه ازدواج ندارند.
beskytte
En hjelm skal beskytte mot ulykker.
محافظت کردن
یک کلاه باید از تصادفها محافظت کند.
vente
Vi må fortsatt vente i en måned.
انتظار کشیدن
ما هنوز باید یک ماه صبر کنیم.
prate
De prater med hverandre.
گپ زدن
آنها با یکدیگر گپ میزنند.
bo
De bor i en delt leilighet.
زندگی کردن
آنها در یک آپارتمان مشترک زندگی میکنند.
logge inn
Du må logge inn med passordet ditt.
وارد شدن
شما باید با رمز عبور خود وارد شوید.
klippe ut
Formene må klippes ut.
برش زدن
باید شکلها را برش بزنید.
sjekke
Han sjekker hvem som bor der.
بررسی کردن
او بررسی میکند که چه کسی در آنجا زندگی میکند.
gå galt
Alt går galt i dag!
اشتباه شدن
امروز همه چیز اشتباه میشود!
beholde
Du kan beholde pengene.
نگه داشتن
شما میتوانید پول را نگه دارید.
vike
Mange gamle hus må vike for de nye.
جای دادن
بسیاری از خانههای قدیمی باید به خانههای جدید جای بدهند.