beskatte
Bedrifter beskattes på forskjellige måter.
مالیات زدن
شرکتها به روشهای مختلف مالیات زده میشوند.
glemme
Hun vil ikke glemme fortiden.
فراموش کردن
او نمیخواهد گذشته را فراموش کند.
diskutere
De diskuterer planene sine.
بحران کردن
آنها برنامههای خود را بحران میکنند.
klare seg
Hun må klare seg med lite penger.
کنار آمدن
او باید با کمی پول کنار بیاید.
tilby
Hva tilbyr du meg for fisken min?
پیشنهاد دادن
تو به من برای ماهیام چه پیشنهاد میدهی؟
melde
Alle om bord melder til kapteinen.
گزارش دادن به
همه سرنشینان به کاپیتان گزارش میدهند.
beholde
Du kan beholde pengene.
نگه داشتن
شما میتوانید پول را نگه دارید.
hoppe opp
Barnet hopper opp.
پریدن بلند
کودک بلند میپرد.
starte
Soldatene starter.
شروع کردن
سربازها شروع میکنند.
ankomme
Flyet har ankommet i tide.
رسیدن
هواپیما به موقع رسیده است.
slippe foran
Ingen vil slippe ham foran i supermarkedkassen.
رها کردن
هیچ کس نمیخواهد او را در مقابل صف اسوپرمارکت رها کند.
spise
Hønene spiser kornene.
خوردن
جوجهها دانهها را میخورند.