لغت
لهستانی – تمرین افعال

وجود داشتن
دایناسورها دیگر امروز وجود ندارند.

خواستن
او خیلی چیز میخواهد!

شمردن
او سکهها را میشمارد.

نقاشی کردن
من برای تو یک تابلوی زیبا نقاشی کردهام!

سوختن
گوشت نباید روی منقل بسوزد.

تمرین کردن
او هر روز با اسکیتبورد خود تمرین میکند.

اتفاق افتادن
آیا در تصادف کاری به او افتاده است؟

فرستادن
این بسته به زودی فرستاده میشود.

فشار دادن
او لیمو را فشار میدهد.

توقف کردن
پلیسزن ماشین را متوقف میکند.

آموزش دادن
سگ توسط او آموزش داده شده است.
