لغت
آلبانیایی – تمرین افعال

خوردن
جوجهها دانهها را میخورند.

به سمت دویدن
دختر به سمت مادرش میدود.

حل کردن
او بیفایده سعی میکند مشکل را حل کند.

نشستن
او در غروب آفتاب کنار دریا مینشیند.

خدمت کردن
آشپز امروز خودش به ما خدمت میکند.

هیجان زدن
منظره او را هیجان زده کرد.

پایین رفتن
او پایین پلهها میرود.

همراه آوردن
او همیشه برای او گل میآورد.

رهبری کردن
او از رهبری یک تیم لذت میبرد.

رسیدن
هواپیما به موقع رسیده است.

ایجاد کردن
آنها با هم زیاد چیزی ایجاد کردهاند.
