ropa
Om du vill bli hörd måste du ropa ditt budskap högt.
فریاد زدن
اگر میخواهید شنیده شوید، باید پیام خود را به طور بلند فریاد بزنید.
räcka
En sallad räcker för mig till lunch.
کافی بودن
یک سالاد برای من برای ناهار کافی است.
släppa in
Det snöade ute och vi släppte in dem.
وارد کردن
برف داشت میبارید و ما آنها را وارد کردیم.
sparka
I kampsport måste du kunna sparka bra.
لگد زدن
در هنرهای رزمی، باید بتوانید خوب لگد بزنید.
garantera
Försäkring garanterar skydd vid olyckor.
ضمانت کردن
بیمه در موارد تصادف محافظت را ضمانت میکند.
rösta
Man röstar för eller mot en kandidat.
رای دادن
افراد به یک نامزد برای یا علیه او رای میدهند.
blanda
Hon blandar en fruktjuice.
مخلوط کردن
او یک آب میوه مخلوط میکند.
rapportera
Hon rapporterar skandalen till sin vän.
گزارش دادن
او اسکندال را به دوستش گزارش داد.
simma
Hon simmar regelbundet.
شنا کردن
او به طور منظم شنا میزند.
erbjuda
Vad erbjuder du mig för min fisk?
پیشنهاد دادن
تو به من برای ماهیام چه پیشنهاد میدهی؟
hålla ett tal
Politikern håller ett tal framför många studenter.
سخنرانی کردن
سیاستمدار در مقابل بسیاری از دانشآموزان سخنرانی میکند.
flytta
Våra grannar flyttar bort.
جابجا شدن
همسایههای ما دارند جابجا میشوند.