kasta
Han kastar bollen i korgen.
پرتاب کردن
او توپ را به سبد پرت میکند.
överraska
Hon överraskade sina föräldrar med en present.
متعجب کردن
او والدین خود را با یک هدیه متعجب کرد.
ropa
Pojken ropar så högt han kan.
فریاد زدن
پسر به همه توان خود فریاد میزند.
lämna
Många engelsmän ville lämna EU.
ترک کردن
بسیاری از انگلیسیها میخواستند از اتحادیه اروپا خارج شوند.
hända
Något dåligt har hänt.
اتفاق افتادن
چیز بدی اتفاق افتاده است.
utlösa
Röken utlöste larmet.
فعال کردن
دود، زنگار را فعال کرد.
hända
Konstiga saker händer i drömmar.
اتفاق افتادن
در خواب چیزهای عجیبی اتفاق میافتد.
träna
Hunden tränas av henne.
آموزش دادن
سگ توسط او آموزش داده شده است.
vägra
Barnet vägrar sin mat.
رد کردن
کودک غذای خود را رد میکند.
arbeta
Hon arbetar bättre än en man.
کار کردن
او بهتر از مردی کار میکند.
garantera
Försäkring garanterar skydd vid olyckor.
ضمانت کردن
بیمه در موارد تصادف محافظت را ضمانت میکند.
klippa ut
Formerna behöver klippas ut.
برش زدن
باید شکلها را برش بزنید.