لغت
یادگیری افعال – فرانسوی

appeler
Elle ne peut appeler que pendant sa pause déjeuner.
زنگ زدن
او فقط در وقت ناهار میتواند زنگ بزند.

gérer
On doit gérer les problèmes.
مدیریت کردن
باید با مشکلات مدیریت کرد.

demander
Il a demandé son chemin.
پرسیدن
او راه را پرسید.

suivre
Mon chien me suit quand je fais du jogging.
دنبال کردن
سگ من هنگام دویدن من را دنبال میکند.

terminer
Il termine son parcours de jogging chaque jour.
تکمیل کردن
او هر روز مسیر دویدنش را تکمیل میکند.

arriver
Des choses étranges arrivent dans les rêves.
اتفاق افتادن
در خواب چیزهای عجیبی اتفاق میافتد.

passer
Le train passe devant nous.
گذشتن
قطار از کنار ما میگذرد.

donner
Devrais-je donner mon argent à un mendiant?
دادن
آیا باید پول خود را به گدا بدهم؟

exiger
Il a exigé une indemnisation de la personne avec qui il a eu un accident.
خواستن
او از شخصی که با او تصادف کرده است ، خسارت خواسته است.

expliquer
Elle lui explique comment l’appareil fonctionne.
توضیح دادن
او به او توضیح میدهد چگونه دستگاه کار میکند.

louer
Il a loué une voiture.
اجاره گرفتن
او یک ماشین اجاره گرفت.
