शब्दसंग्रह
अम्हारिक – क्रियापद व्यायाम

رای دادن
رایدهندگان امروز راجع به آیندهشان رای میدهند.

آویختن
هر دو بر روی شاخ آویختهاند.

بار آوردن
کار دفتری به او زیاد بار میآورد.

مدیریت کردن
در خانواده شما کی پول را مدیریت میکند؟

فرستادن
او یک نامه میفرستد.

خوردن
من سیب را خوردهام.

تأیید کردن
او توانست خبر خوب را به شوهرش تأیید کند.

جمع کردن
کودک از مهدکودک جمع میشود.

املاء کردن
کودکان در حال یادگیری املاء هستند.

آوردن
پیک یک بسته میآورد.

پریدن
کودک با شادی دارد میپرد.
