शब्दसंग्रह
इंडोनेशियन – क्रियापद व्यायाम

کار کردن
موتورسیکلت خراب است؛ دیگر کار نمیکند.

پیشنهاد دادن
او پیشنهاد داد گلها را آب بدهد.

مراقبت کردن
سرایدار ما از پاک کردن برف مراقبت میکند.

با هم زندگی کردن
این دو قرار است به زودی با هم زندگی کنند.

دوست داشتن
کودک اسباببازی جدید را دوست دارد.

نجات دادن
پزشکان موفق شدند زندگی او را نجات دهند.

محدود کردن
آیا باید تجارت را محدود کرد؟

پرتاب کردن
او توپ را به سبد پرت میکند.

قرار گذاشتن
دوست من امروز من را قرار گذاشت.

سفر کردن
ما دوست داریم از اروپا سفر کنیم.

راه یافتن
من میتوانم خوب در یک هزارتو مسیر بیابم.
