Ordforråd
hebraisk – Verb Øvelse

مست شدن
او مست شد.

تقسیم کردن
آنها کارهای خانگی را بین خودشان تقسیم میکنند.

بازگشتن
من نمیتوانم راه بازگشت را پیدا کنم.

وارد کردن
ما میوه از بسیاری از کشورها وارد میکنیم.

برخاستن
متاسفانه هواپیمای او بدون او برخاسته است.

بخشیدن
او هرگز نمیتواند به او برای این کار ببخشد!

ترک کردن
او شغل خود را ترک کرد.

نشستن
او در غروب آفتاب کنار دریا مینشیند.

معرفی کردن
او دوست دختر جدیدش را به والدینش معرفی میکند.

تغییر کردن
چراغ به سبز تغییر کرد.

بحران کردن
همکاران مشکل را بحران میکنند.
